...... - کاش من هم ارمیا بودم
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

......

دیگر نمیدانم چه بگوییم و چه چیزی را به توصیف بکشانم. انگار تمام کلمات ته گرفتند و چیزی برای گفتن باقی نمانده است.انگار چشمانم را بسته ام و دیگر نظاره گر هیچ چیزی نیستم و گویی کاملا نسبت به اطرافم بی تفاوت شده ام و احساسی برای ابراز نمی بینم.
مثل اینکه سازهایم برای رقصیدن از بین رفته اند.

ممکن است دلیلش این باشد:

زندگی آنطور که بخواهد پیش می رود حتی اگر من نخواهم...




تاریخ : چهارشنبه 94/10/23 | 9:54 عصر | نویسنده : ارمیامعمر | نظر

  • paper | قالب وبلاگ | بلاگ اسکای